جدول جو
جدول جو

معنی زراق خانه - جستجوی لغت در جدول جو

زراق خانه
(زَرْرا نَ / نِ)
بمعنی خانه ای که باشندگان آن اهل نفاق و ریا باشند. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شراب خانه
تصویر شراب خانه
میخانه، میکده، خم خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراش خانه
تصویر فراش خانه
جای فرّاشان، اتاق فرّاشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضراب خانه
تصویر ضراب خانه
جایی که در آن سکه ضرب می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرادخانه
تصویر زرادخانه
مجموعۀ تسلیحات و جنگ افزاری یک کشور، اسلحه خانه، انبار اسلحه
فرهنگ فارسی عمید
(زَ دِ نَ)
دهی از دهستان دیکله است که در بخش هوراند شهرستان اهر واقع است و 390 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ نَ / نِ)
حمام. (آنندراج) :
مغز عشقی که میشود در پوست
در عرق خانه محبت اوست.
حکیم زلالی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَرْ را نَ / نِ)
سلاح خانه. (غیاث اللغات) (آنندراج). محل اسلحه و ذخایر و مهمات نظامی. قورخانه. اسلحه خانه. جبه خانه. جیباخانه. (فرهنگ فارسی معین). اسلحه خانه. (ناظم الاطباء). قورخانه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران این کلمه را بجای قورخانه پذیرفته و آن مکانی برای نگاهداری ذخائر و مهمات ارتش است:
زراد خانه تو بود هشتصد کلات
انبار خانه تو بود هشتصد حصار.
منوچهری.
شبیخون کرد و همه سپاه او را بکشت و مال اوی و خزائن و ستوران بگرفت و زرادخانه. (تاریخ سیستان). اما شرط آن است که از زرادخانه پنجهزار اشتر بار سلاح... فرستاده آید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 74). فوجی غلام قوی، مقدار هزاروپانصد بار باید و سواری هشتهزار از تفاریق گزیده تر و ده پیل و آلت قلعه گشادن و اشتری پانصد زرادخانه. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 464). چون به چوکانی رسید دو سه روز مقام بود تا بنه و زرادخانه و پیلان و لشکر دررسیدند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 570). چندین چیز خواسته شد از آلت جنگ بیابان و اسب و شتر و زرادخانه و جامه. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 602).
خواهم ز بخت یکدلش در عرش بینم منزلش
زرادخانه بابلش مربط خراسان بینمش.
خاقانی.
داری کمال عقل پی زور و زر مشو
زرادخانه یافته ای دوکدان مخواه.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 376).
خزانه فرستاد وزرادخانه تا با سلطان به نواحی کرج مصاف داد. (راحه الصدور راوندی). و مراکب راهوار و... بسیار و زرادخانه و آلات بیت الشراب. (جهانگشای جوینی).
تیغ در زرادخانه اولیاست
دیدن ایشان شما را کیمیاست.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(بُ)
هشتمین از اولوس جغتای به ماوراءالنهر. حکومت ظاهراً از 664 هجری قمری تا 668 هجری قمری رجوع به ترجمه طبقات سلاطین اسلام لین پول شود
لغت نامه دهخدا
(سَرْ را نَ / نِ)
دکان زین فروشی. (آنندراج) ، بازار زین سازی و زین فروشی
لغت نامه دهخدا
(رَزْ زا نَ / نِ)
خانه رزق. خانه روزی، درگاه. بارگاه. دربار پادشاه. (از مجموعۀ مترادفات ص 159)
لغت نامه دهخدا
(خَ نَ / نِ)
خانه خراب. کنایه از محل سکونت بی ارزش است: شبی از شبهای زمستان پر باران در خراب خانه خالی مست و هشیاران نشسته بودم و خاطر بخویشتن مشغول در سرای بهم کرده از خروج و دخول. (از ترجمه محاسن اصفهان)
لغت نامه دهخدا
(زَرْ را نَ / نِ)
مأخوذ از تازی. بطور ریا و نفاق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محل اسلحه و ذخایر و مهمات نظامی قور خانه اسلحه خانه جبه خانه جیبا خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرادخانه
تصویر زرادخانه
سلاح خانه، محل اسلحه و ذخائر و مهمات نظامی، اسلحه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراش خانه
تصویر فراش خانه
سرا یا اطاقی که فراشان دربار در آن گرد آیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراقخانه
تصویر قراقخانه
پاسگاه قزاقان، جای سکونت قزاقان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراز خانه
تصویر طراز خانه
محل بافتن طراز
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که در آن زرگری کنند، یکی از ادارات دولتی که وظیفه آن زرگری جواهرات سلطنتی بود. (صفویه قاجاریه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرادخانه
تصویر زرادخانه
((~. نِ))
انبار مهمات و اسلحه
فرهنگ فارسی معین
اسلحه خانه، قورخانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد